یک- آنروزها که در خیابانِ انقلاب، دستفروشها، با در دست داشتنِ هزاران CD، به هر رهگذر میگفتند: «فیلمِ زهره نمیخوای؟!»؛ ما به زیرِ لب گفتیم: «بیچاره زن، در ابتدای جوانی، مُرد!»... و روی نامش، با غم، سنگِ قبری گذاشتیم...
یادداشتی از حسین لامعی
.
یک- آنروزها که در خیابانِ انقلاب، دستفروشها، با در دست داشتنِ هزاران CD، به هر رهگذر میگفتند: «فیلمِ زهره نمیخوای؟!»؛ ما به زیرِ لب گفتیم: «بیچاره زن، در ابتدای جوانی، مُرد!»... و روی نامش، با غم، سنگِ قبری گذاشتیم...
اما حالا... خدایا... باورنکردنیست... آن زن، از گور، برخاست! و بر صدرِ رسانههای جهان نشست و حالا، زندهتر از همه آن رَجّالههاییست که دیروز، در سراسرِ شهر، از تختِ خوابِ او، پول درآوردند...
.
دو- از سال ۸۵ حرف میزنیم... از ۱۶ سالِ قبل... از روزهایی که در سطحِ شهر، صدها هزار CD، با تیتر: «دخترِ شوکت»، دست به دست میشد. عدهای فروشنده بودند و همهی شهر، خریدار. از روزهایی میگوییم که یک شهر، در ولعِ دیدن فیلم دختری بودند که آن روز، هر روز، خبرِ خودکشیاش، تیتر میشد. دختری که آن روز، احدی، پشتش نبود و صدایش نشد. ما، قومِ کمحافظهای هستیم، آری، اما، بیحافظه نه!.. پس خوب به یاد داریم که آن روز، از میانِ مَردمانِ شهر که هیچ؛ از میانِ رسانهها هم که هیچ؛ حتی از میانِ سینماگرانِ ایران، احدی، پشتِ دخترک، درنیامد. نه خانهیسینما، نه صِنفِ تهیهکنندگان، و نه حتی از میان کارگردانان و بازیگران، احدی در حمایتش، قدمی برنداشت. سینماگران و منتقدانِ مذکّری که امروز، عکس و ویدیوهای دخترک را، پُست و استوری میکنند و پایش، گُل و بوس و قلب میزنند؛ دیروز، به تُف و نفرین، حوالهاش دادند. دیروز، او را لکّهی ننگِ سینما خواندند. دیروز، صراحتاً گفتند: «تو، دامانِ این سینما را آلوده کردی!»؛ «تو، هنرِ ایران را به مَظانِ اتهام بُردی!!»؛ «تو، به همه بازیگران، برچسبِ هرزگی زدی!!!»... و دخترک، در میان همین فحش و عربدهها، و در میان همین تُف و نفرین بود، که کولِهاش را بست و برای همیشه، از ایران رفت...
.
سه- حال و روزِ غریبیست... یک زن، پس از ۱۶ سال، از گور برخاست؛ و در بزرگترین فستیوالِ هنریِ جهان، در برابرِ دوربینهای جهان، شروع به «رقصیدن» کرد... این، سورئالترین صحنهایست که میشد دید... زنی، از زیرِ خاک بیرون آمد، روبروی تکتکِ قاتلانش ایستاد، و قاتلانش، هاج و واج و مَبهوت، با چشمهای از حَدَقه درآمده، خیره بر او شدند...
.
چهار- آری... باری... «زهرا امیرابراهیمی»، متولد سال ۶۰، زادهی تهران، فارغالتحصیلِ رشتهی بازیگریِ تئاتر، «زنده» است... این خبر را، به گوش همه رَجّالهها برسانید... https://cinemadailytv.com/vdcd2f0k6yt0o.a2y.html